درباره هگسیاس کورنایی

فیلسوفی که «غم‌انگیزترین کتاب تاریخ» را نوشت

هگسیاس اهل کورنه (حدود 290 پیش از میلاد) فیلسوفی یونانی بود که می‌گفت خوشبختی غیرممکن است و بنابراین ما باید تا آنجا که می‌توانیم از درد و غم در زندگی اجتناب کنیم. می‌گویند او کتابی نوشته بود با عنوان «گرسنگی کشیدن تا سرحد مرگ»؛ کتابی که بسیاری از مردم را به خودکشی تشویق کرد. به همین دلیل به او لقب «پیسیتاناتوس» یا «متقاعدکننده برای مرگ» را داده بودند.

شاید خیلی‌ها وقتی عبارت «غم‌انگیزترین کتاب تاریخ» را می‌شنوند، به رمان‌هایی از فئودور داستایفسکی یا امیل زولا یا رمان‌نویسان دیگر فکر کنند. البته درست است که آثار این نویسندگان تا حد زیادی به عنوان نوشته‌های غم‌انگیز شناخته شده‌اند، اما اگر برخی روایت‌های تاریخی درست باشند، باید تصدیق کنیم که غمگین‌ترین کتاب تاریخ توسط یک فیلسوف یونانی قرن سوم پیش از میلاد به اسم هگسیاس کورنایی نوشته شده بود؛ کتابی که متاسفانه یا خوشبختانه دیگر وجود ندارد.

 از کتاب هگسیاس امروزه اثری باقی نمانده است و بنابراین بسیار بعید است که کسی دوباره بتواند آن را بخواند. هر چیزی که ما درباره این کتاب می‌دانیم به لطف گزارشی است که سیسرو، نویسنده و خطیب رومی (106-43 قبل از میلاد)، در رسالۀ «درباره تحقیر مرگ» در مورد آن کتاب نوشته است. همچنین ممکن است اشاره غیرمستقیمی به این کتاب در نوشته‌های دیوگنس لائرتیوس، نویسنده یونانی قرن سوم میلادی، وجود داشته باشد. او در کتاب «زندگینامه فیلسوفان بزرگ» می‌گوید آموزۀ هگسیاس این بود که آدم‌ها بهتر است بمیرند تا اینکه به زندگی ادامه دهند. با این حال، دیوگنس از هیچ اثر خاصی که هگسیاس در آن راجع به این موضوع سخن گفته باشد نام نمی‌برد.

سیسرو می‌گوید که عنوان کتاب هگسیاس «گرسنگی کشیدن تا سرحد مرگ» بوده است و سراسر آن به نوعی استدلال برای اثبات این نکته بوده که چرا هر کسی باید از زندگی دست بکشد و خودکشی کند.

 

2

 

طبق روایت سیسرو، این کتاب با حکایت مردی شروع می‌شود که تصمیم گرفته است دیگر غذا نخورد تا اینکه از گرسنگی بمیرد. تمام دوستان او می‌آیند و از او خواهش می‌کنند که این کار را نکند و هر چیزی که می‌توانند می‌گویند تا او را منصرف کنند. اما مرد پاسخ می‌دهد که خوشبختی غیرممکن است و مردن بسیار بهتر از زندگی کردن است. سپس او شروع به ارائه یک گفتار طولانی درباره بدبختی‌ها و عذاب‌های زندگی می‌کند. او تمام دلایل مختلفی که چرا هر فرد باید خودکشی کند را برمی‌شمارد و به تمامی اعتراضات دوستانش علیه این عقیده پاسخ می‌دهد.

سیسرو همچنین ادعا می‌کند که بطلمیوس دوم فیلادلفوس (حاکم مصر بطلمیوسی از 285 تا 246 پیش از میلاد)، در زمانی که هگسیاس زنده بود، به خاطر نوشتن کتاب «گرسنگی کشیدن تا سرحد مرگ» او را از تدریس در اسکندریه منع کرده بود. سیسرو می‌گوید دلیل این منع حکومتی این بود که بسیاری از کسانی که کتاب او را خوانده بودند واقعاً خودکشی کردند زیرا استدلال‌های مطرح شده در آن بسیار قانع‌کننده به نظر می‌رسیدند.

یک تمرین بلاغی؟

در حالی که سیسرو به وضوح نوشته‌های هگسیاس را به عنوان یک کار جدی می‌دید، برخی از پژوهشگران ادعا کرده‌اند که ممکن است کتاب به گونه‌ای که سیسرو تصور کرده، واقعا هدفش اثبات ضرورت خودکشی نبوده باشد. این پژوهشگران احتمال می‌دهند که کل کتاب تنها یک «تمرین بلاغی» بوده باشد؛ یعنی اثری که قرار بوده تنها قدرت «سخنوری» را به نمایش بگذارد. این موضوع در فلسفۀ یونانی بی‌سابقه نیست زیرا برخی سوفیست‌ها نیز تعمدا آثاری در دفاع از اعمال غیراخلاقی می‌نوشتند تا نشان دهند که نیروی سخنوری می‌تواند هر چیزی را نیک یا بد جلوه دهد.

برای مثال حدود یک قرن قبل از زمان هگسیاس، سوفیست مشهور یونانی یعنی گرگیاس، کتاب‌هایی مانند «مدح هلن» (دفاع از زنی که باعث آغاز جنگ تروا شده بود) و «دفاع از پالامدس» (دفاع از یک سرباز افسانه‌ای یونانی که توسط اودیسیوس به خیانت متهم شده بود) را نوشته بود. گرگیاس همچنین رساله‌ای با عنوان «دربارۀ عدم» نوشته بود که در آن ادعا می‌کرد «هیچ چیز وجود ندارد» و وجودِ هیچ چیزی را نمی‌توان اثبات کرد.

شاهد دیگری هم وجود دارد که شاید بتواند نشان دهد که هگسیاس واقعا به آنچه که گفته اعتقاد نداشته است. این شاهد عبارت از این واقعیت است که به نظر می‌رسد خود هگسیاس خودکشی نکرده است. سیسرو هرگز چیزی درباره او مبنی بر اینکه واقعاً خودکشی کرده باشد ذکر نمی‌کند و با توجه به اینکه سیسرو نام هگسیاس را در زمینه بحث درباره خودکشی ذکر می‌کند، می‌توانیم تقریباً مطمئن باشیم که اگر این موضوع اتفاق افتاده بود، او به آن اشاره می‌کرد.

یک رسالۀ جدی لذت‌گرایانه؟

اما از طرف دیگر پژوهشگران دیگری مانند والاس آی. ماتسون نیز هستند که اعتقاد دارند «گرسنگی کشیدن تا سرحد مرگ» کتابی بود که کاملا به طور جدی نوشته شده بود. ماتسون استدلال می‌کند که هگسیاس به عنوان یک فیلسوف مکتب «کورنایی»، نه یک سوفیست بلکه یک «لذت‌گرای افراطی» بود، به این معنا که او اعتقاد داشت تنها هدف زندگی جستجوی لذت و اجتناب از رنج است.

در حالی که «لذت‌گرایی» یا «هدونیسم» معمولاً به عنوان فلسفه‌ای «شادی‌بخش» تصور می‌شود، اما ماتسون اشاره می‌کند که وقتی «تأکید بر اجتناب از درد» به حدی افراطی برسد، موضوعی مثل «خودکشی» نه تنها توجیه‌پذیر بلکه ضروری و قابل توصیه می‌شود، زیرا مرگ می‌تواند امری در نظر گرفته شود که رنج را به طور کامل از بین می‌برد.

ماتسون همچنین اشاره می‌کند که هگسیاس تنها فیلسوف عهد باستان نبوده که خودکشی را گاهی اخلاقاً قابل قبول می‌دانسته است. به گفتۀ او، برخی از فیلسوفان رواقی رومی نیز معتقد بودند که خودکشی تحت شرایط ناامیدکننده اخلاقاً توجیه‌پذیر است.

به هر حال، اکنون که کتاب هگسیاس وجود ندارد، دیگر برای کسی ممکن نیست که تعیین کند هدف واقعی او چه بوده است. اما اگر آنچه سیسرو می‌گوید حقیقت داشته باشد و کتاب او واقعاً باعث خودکشی مردم شده باشد، پس شاید بهتر است شکرگزار باشیم که کتاب او هر گز به دست ما نرسیده است.

 

منبع: فرادید
ارسال به دیگران :

نظر شما

تازه