جنگ بزرگی که انگلیس و آلمان و فرانسه را درگیر خواهد کرد

ابر سیاه بر فراز اروپا/ قاره سبز؛ آبستن حوادث تازه ای است!

تحولات اروپا و جهان نشان می دهد که راست گراها روز به روز قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و در صورت تداوم وضع موجود، آنها قادر به پیروزی قاطع در انتخابات های آتی تروئیکای اروپا و فتح کامل قاره سبز خواهند بود.

دیگر شکی وجود ندارد که اروپا به زودی وارد عصر جدیدی از تاریخ سیاسی خود می شود. جدال چپ ها و راست های افراطی هر روز خشن تر و تندتر می شود. بحران مهاجرت، بیکاری، مساله تقابل اتحادیه اروپا و ملی گرایی، دوگانه دخالت دولت در اقتصاد و بازار آزاد و ... هر روز جدی تر از دیروز می شوند و این تقابل ها بیش از گذشته خود را در تقابل های سیاسی و حزبی نشان می دهند.

تحولات سیاسی اخیر در هلند، مجارستان و ایتالیا نشان می دهد که راست های افراطی در حال فتح اروپا هستند. اگرچه راست های تند هنوز نتوانسته اند در بسیاری از کشورهای اروپایی به قدرت مطلق تبدیل شوند اما روند رو به رشدی داشته و در حال اشغال آرام آرام پارلمان های داخلی کشورهای اروپایی هستند. در انتخابات های اخیر کشورهای اسکاندیناوی، شرق اروپا و حتی تروئیکای اروپا یعنی آلمان و فرانسه و انگلستان، رقابت های سخت و نفس گیری بین راست های افراطی و چپ ها و راست های میانه شکل گرفت و اگرچه نتیجه کاملا به سود راست های افراطی نبود اما ناظران و تحلیلگران را قانع کرد که این جریان روز به روز قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد.

با وجود قدرت گیری راست های افراطی در بسیاری از کشورهای اروپایی، انتخابات های داخلی اخیر در سه کشور آلمان و فرانسه و انگلیس بسیاری را به این ایده کشانده که راست های افراطی تا چند سال اخیر به قدرت مطلق تبدیل نشده و حداقل قدرت تضعیف اتحادیه اروپا را نخواهند داشت.

بررسی تاریخ اروپا در 200 سال اخیر نشان می دهد که تحولات سیاسی قاره سبز همیشه به تحولات داخلی و خارجی سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان وابسته بوده است. تا پیش از شکل گیری آلمان، بریتانیا و فرانسه قدرت مطلق را در داخل اروپا در دست داشتند و صف بندی های سیاسی این قاره را به نفع خود تغییر می دادند. با تشکیل کشور آلمان در قرن 19 توسط بیسمارک، قطب سومی به این دو قطب اضافه شد. جنگ جهانی اول و دوم حاصل ورود این قطب سوم به بازی های داخلی اروپا و تحولات حاصل از این تغییر سیاسی و ژئوپولیتیک بود. بعد از جنگ جهانی دوم و ورود دنیا به جنگ سرد و دو قطبی آمریکا و شوروی، سه گانه آلمان – فرانسه – انگلیس تا حدی قدرت خود را از دست داد و تحولات داخلی اروپا به تحولات جهانی و رقابت های شرق و غرب وابسته شد.

با این حال، با کاهش تنش شوروی و آمریکا از اواخر دهه 80، فروریختن دیوار برلین در سال 1989، پایان جنگ سرد در سال 1990 و ایجاد اتحادیه اروپا (توافق ماستریخت) در سال 1992 مجددا تروئیکای «آلمان – فرانسه – انگلیس» به قدرت اصلی قاره سبز تبدیل شدند.

وضعیت سیاسی اروپا نشان می دهد که نوعی جدال سیاسی سخت میان راست های افراطی و سایر احزاب به خصوص چپ گراها در جریان است. با این حال، برنده این نبرد در سه کشور آلمان و فرانسه و انگلیس «چپ گراها» بوده اند. در بریتانیا، پیروزی حزب کارگر و نخست وزیری «کیر استارمر» که خود را یک سوسیالیست می داند، راست گراها را ناامید کرد. دومین جبهه یعنی فرانسه با پیروزی ائتلاف احزاب چپ گرا در انتخابات پارلمانی 2024 و کسب اکثریت مجلس و شکست غیرمنتظره حزب راست گرای «اجتماع ملی» فروریخت.

به نظر می رسد سومین جبهه راست گراها یعنی آلمان نیز در حال از دست رفتن است. بر اساس گزارش بی بی سی، نظرسنجی‌ های خارج از حوزه‌های رای‌گیری در ایالت براندنبورگ آلمان برآورد می‌ کند که حزب اولاف شولتز، صدراعظم آلمان، با اختلاف بسیار اندکی توانسته حزب راست تندرو آاف‌د (آلترناتیو برای آلمان) را در انتخابات ایالتی آلمان شکست دهد. نتیجه سایر نظرسنجی ها نیز نشان می دهد که راست گراهای افراطی قدرت پیروزی قاطع در انتخابات ایالتی را ندارند. این در حالی است که پیش از انتخابات، برخی رسانه های معتبر مانند نیویورک تایمز حدس می زدند که راست گراها پیروز قطعی انتخابات آلمان شوند.

 

تحولات سیاسی آلمان و فرانسه و انگلیس نشان می دهد که در حال حاضر، راست گراها توان فتح برلین و لندن و پاریس را ندارند و از آنجا که تحولات اصلی اروپا وابسته به تحولات این سه منطقه است، بعید است تا چند سال آتی، راست های افراطی بتوانند تحولات عمیقی را در اروپا ایجاد کنند. با این حال، نباید گمان کرد که راست گراهای تندرو در وضعیت بدی به سر می برند. تحولات اروپا و جهان نشان می دهد که راست گراها روز به روز قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و در صورت تداوم وضع موجود، آنها قادر به پیروزی قاطع در انتخابات های آتی تروئیکای اروپا و فتح کامل قاره سبز خواهند بود.

تحولاتی که می توانند به راست گراها در پیروزی و فتح سه شهر لندن و پاریس و برلین و نتیجتا، کل اروپا کمک کنند، بدین شرح هستند:

الف. تبدیل بحران مهاجرت به یک جنگ اجتماعی

مهم ترین اختلاف نظر راست ها و چپ ها بر سر مساله مهاجرت است. مهم ترین خواسته راست های افراطی توقف ورود مهاجران غیراروپایی به کشورهای اروپایی است. این مساله زیرشاخه هایی دارد که هر روز نیز بیشتر به بحران اجتماعی تبدیل می شوند. مساله اسلام هراسی و درگیری میان مسلمانان مهاجر و اروپایی های بومی روز به روز جدی تر می شود و به خصوص در پاریس، لندن و برلین قربانی می گیرد. کافی است نگاهی به آخرین اخبار اجتماعی رسانه های مهم اروپا بیندازید تا متوجه عمق این مساله شوید. شکی نیست که اگر «بحران اجتماعی» اروپا تبدیل به یک «جنگ اجتماعی» شود (که با توجه به افزایش شدت بحران، این امر نیز محتمل است) راست های افراطی می توانند به قدرت اصلی اروپا تبدیل شده و در انتخابات های داخلی پیروز شوند.

نظرسنجی های مختلف اروپا نشان می دهد که با افزایش تعداد مهاجران، درگیری های مختلف میان بومیان و افراد غیربومی در حال زیاد شدن است و یک اتفاق غیرمترقبه می تواند به سرعت به یک بحران تبدیل شود. یک نمونه مشخص از این بحران اجتماعی، حوادث اخیر بریتانیا است که بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن چپ ها آغاز شد. بعد از اینکه یک پناهجو در شهر ساوتپورت در اطراف لندن با چاقو به چند بومی حمله کرد، راست های افراطی به خیابان ها ریخته و چند هفته شورش کرده و با پلیس درگیر شدند. بسیار محتمل است که با تکرار این اتفاقات، شورش ها بیشتر شود و افزایش این شورش ها نیز می تواند به افزایش محبوبیت راست های افراطی بینجامد.

ب. تبدیل مشکلات اقتصادی به بحران

در حال حاضر، سوسیالیست ها در انگلیس و فرانسه قدرت زیادی دارند. بخشی از اختلافات عمیق راست ها و چپ ها بر سر مسائل اقتصادی است. راست گراها منتقد سوسیالیست ها هستند و معتقدند دخالت بی جای دولت در بازار، افزایش مالیات ها، هزینه بی رویه برای مهاجران و به خصوص اختصاص بخشی از بودجه داخلی برای هزینه های اتحادیه اروپا، باعث فلج شدن اقتصاد اروپا شده است. در حال حاضر، معضلات اقتصادی زیادی در اروپا وجود دارد. بر اساس گزارش بلومبرگ، تولیدات صنعتی آلمان در تولید خودرو کاهش یافته و اقتصاد آلمان در سه ماهه دوم ۰.۱ درصد کاهش یافته است. همچنین، بر اساس گزارش دفتر آمار ملی، بدهی بریتانیا به بالاترین میزان از دهه ۱۹۶۰ تاکنون رسیده است. در ماه اوت، استقراض دولت انگلیس به ۱۳.۷میلیارد پوند (معادل ۱۸.۲میلیارد دلار) رسید که برابر با ارزش سالانه کل تولید اقتصادی این کشور است. وضعیت اقتصادی در فرانسه نیز نامتعادل است. بر اساس گزارش ها برگزاری المپیک نیز نتوانسته به پاریس کمک کند و فرانسه همچنان با مشکلات اقتصادی زیادی مواجه است.

شکی نیست که افزایش مشکلات اقتصادی می تواند به بحران اجتماعی منجر شود و این بحران نیز زمینه ساز افزایش محبوبیت راست گراهای افراطی خواهد شد. این مساله ای است که تاریخ نیز بر آن گواهی می دهد؛ هر گاه بحران اقتصادی در اروپا شدت گرفته، راست گراها به قدرت اصلی قاره سبز بدل شده اند.

ج. قدرت گیری ترامپ در آمریکا

بعد از جنگ جهانی دوم، آرام آرام نفوذ آمریکا در مسائل داخلی اروپا فزونی یافت. این نفوذ بعد از پایان جنگ سرد به اوج خود رسید. در همین راستا، قدرت گرفتن دونالد ترامپ در سال 2016 کمک بسیار زیادی به راست گراهای افراطی اروپا کرد و همین مساله باعث شد که جریان های راست افراطی در کشورهای اروپایی مختلف قدرت بگیرند. این مساله ممکن است در سال 2024، در صورت پیروزی احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مجددا اوج بگیرد.

د. کشیده شدن جنگ روسیه به داخل اروپا

شکی نیست که اگر جنگ روسیه به داخل کشورهای عضو اتحادیه اروپا بکشد، جریان ملی گرایی اروپایی که ارتباط خوبی با راست گرایی افراطی دارد، قدرت گرفته و تحولات سیاسی آینده اروپا را تحت تاثیر قرار خواهد داد. البته شرایط فعلی گویای این است که جنگ در سطح روسیه و اوکراین باقی خواهد ماند اما پیروزی هریس در انتخابات آمریکا ممکن است بر روند جنگ تاثیر گذاشته و پوتین را به اخذ تصمیمی خطرناک سوق دهد. این تصمیم خطرناک می تواند تحولات اروپا را به کلی تحت تاثیر خود قرار دهد.

منبع: خبر فوری
ارسال به دیگران :

نظر شما

تازه