بازگشت مرد معامله به خاورمیانه
هدف واقعی ترامپ از سفر به خاورمیانه چیست؟
سفر پیشروی دونالد ترامپ به خاورمیانه، تلفیقی از اهداف اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک است؛ از پیگیری سرمایهگذاریهای عربی و قراردادهای تسلیحاتی تا احیای توافق ابراهیم و حل بحران غزه. در حالیکه جنگ غزه و مسئله گروگانها روند عادیسازی با اسرائیل را متوقف کرده، ترامپ تلاش دارد با جلب حمایت قطر و امارات، هم پنجره دیپلماسی را باز نگه دارد و هم ابتکاری برای امنیت غزه و خروج داوطلبانه حماس ارائه دهد.
به گزارش اندیشکده شورای آتلانتیک، سفر پیشروی دونالد ترامپ به منطقه خاورمیانه بیش از آنکه رنگوبوی دیپلماتیک داشته باشد، بر محور «معامله» طراحی شده است. منابع کاخ سفید اعلام کردهاند که هدف اصلی ترامپ از دیدار با رهبران عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، نه حلوفصل بحرانهای منطقهای، بلکه پیگیری توافقاتی با دستاوردهای اقتصادی و فناوری است. در صدر این اهداف، جلب سرمایهگذاری کشورهای ثروتمند عرب در اقتصاد آمریکا، تعمیق همکاری در حوزه نوظهور هوش مصنوعی و توسعه مشارکتهای راهبردی در بخش انرژی قرار دارد. در همین حال، گمانهزنیها از احتمال اعلام رسمی یک قرارداد بزرگ فروش تسلیحات به عربستان نیز حکایت دارند.
ریاض، دبی، قطر؛ مثلثی طلایی برای معاملهگر کاخ سفید؟
احتمالاً دونالد ترامپ در این سفر بهدنبال نوع دیگری از معاملات نیز خواهد بود و این چندان شگفتآور نیست. نخستین مقاصد خارجی رئیسجمهور آمریکا (بهجز سفر به رم برای حضور در مراسم خاکسپاری پاپ فرانسیس) کشورهایی هستند که «سازمان ترامپ»، تحت مدیریت پسرانش (اریک و دونالد جونیور) پروژههای کلان املاک و مستغلاتی را در آنها دنبال میکند: از برجی بلندمرتبه در جده گرفته تا هتلی مجلل در دبی و مجموعهای شامل زمین گلف و ویلا در قطر. با این حال، چنین پیوندهای اقتصادی مانع آن نمیشود که رئیسجمهور در پی کسب امتیازهای دیپلماتیک نیز باشد.
اما بزرگترین فرصت ترامپ همچنان در احیای «توافقنامههای ابراهیم» نهفته است؛ اتفاقی که در دوره نخست ریاستجمهوریاش رقم خورد و میتواند بار دیگر بهعنوان نماد عملکرد سیاست خارجی او مطرح شود. تمرکز اصلی واشنگتن، عربستان سعودی است؛ کشوری که در نیمه دوم دولت بایدن، حتی پس آغاز جنگ غزه، وارد مذاکرات فشردهای با آمریکا شد. هدف این رایزنیها، مجموعهای از توافقها برای عادیسازی روابط با اسرائیل بود؛ توافقهایی که هرچند نهایی نشدند، اما تا آستانه تحقق پیش رفتند. در قلب این مذاکرات، دو مطالبه کلیدی محمد بن سلمان قرار داشت: یک پیمان دفاعی دوجانبه با ایالات متحده و توافقی برای توسعه برنامه هستهای غیرنظامی عربستان.
اکنون اما تردیدهایی جدی درباره امکان تحقق دو مطالبه کلیدی با عربستان سعودی مطرح شده است. ترامپ علاقهای به درگیر شدن در تعهدات تازه در خاورمیانه ندارد و بخشی از دولت او نیز او را تحت فشار گذاشتهاند تا تمرکز استراتژیک آمریکا را بهسوی منطقه هند-اقیانوس آرام سوق دهد؛ منطقهای که مهار چین در دستور کار قرار دارد. همین اولویتگذاری ممکن است رئیسجمهور را از پذیرش یک پیمان دفاعی الزامآور با ریاض باز دارد؛ معاهدهای که واشنگتن را موظف میسازد همزمان با حفظ نیروهای مشخصی در خاک عربستان، توانایی اعزام سریع نیروهای بیشتر را نیز در مواقع بحرانی برای دفاع از این متحد مهم فراهم سازد.
در آنسو، سعودیها نیز ممکن است پرسشی اساسی را پیش بکشند: وقتی ترامپ نسبت به متحدان سنتی آمریکا در ناتو چنین بیاعتناست، اساساً ارزش و دوام یک ائتلاف دفاعی با واشنگتن چه تضمینی دارد؟ علاوه بر این، تردیدهایی جدی درباره توانایی ترامپ برای جلب حمایت لازم در سنا وجود دارد؛ بهویژه برای کسب رأی موافق دستکم پانزده سناتور دموکرات که شرط لازم برای تصویب چنین معاهدهای است. با توجه به سبک حکمرانی تهاجمی، شخصمحور و غیرقابل پیشبینی ترامپ، عبور از این مانع قانونی کار سادهای نخواهد بود.
توافق ابراهیم در بنبست جنگ غزه؛ بنسلمان عقب میکشد؟
در جریان سفر «کریس رایت»، وزیر انرژی ایالات متحده به منطقه خلیج فارس در ماه آوریل، او از پیشرفت مذاکرات واشنگتن و ریاض برای دستیابی به توافقی در حوزه انرژی هستهای غیرنظامی خبر داد. هدف عربستان سعودی روشن است: دستیابی به توافقی که اجازه دهد اورانیوم در خاک این کشور تحت نظارت کامل آمریکا برای مصارف غیرنظامی غنیسازی شود؛ راهکاری برای ایجاد تضمین در برابر هرگونه انحراف بهسوی برنامه تسلیحاتی.
با این حال، این مذاکرات در فضایی پیچیده جریان دارد. در حالیکه گفتوگوهای هستهای ایران و آمریکا بهکندی اما پیوسته در حال پیشروی است، ریاض ممکن است در پذیرش توافقی که جایگاه فنی یا نمادین آن را نسبت به تهران تضعیف کند، تردید داشته باشد. همچنان، مسئله غنیسازی در کانون هر دو مسیر مذاکره قرار دارد: ایران بر حق غنیسازی خود پافشاری میکند و ایالات متحده هنوز موضع نهایی خود را درباره ضرورت توقف کامل این فعالیتها روشن نکرده است.
اما شاید دشوارترین پرسش پیشروی ریاض این باشد: آیا عربستان سعودی میتواند روند عادیسازی با اسرائیل را در شرایطی ادامه دهد که جنگ غزه همچنان بیسرانجام و در آستانه گسترش نظامی است؟ ولیعهد محمد بن سلمان، که در داخل کشور با سیاستهای اصلاحیاش محبوبیت یافته، همچنان نگاهی حساس به افکار عمومی دارد و این افکار عمومی بهشدت نگران سرنوشت غیرنظامیان فلسطینی در غزه است. همین واقعیت ممکن است توضیح دهد که چرا «استیو ویتکاف»، نماینده ویژه آمریکا، بهطور تلویحی از اعلامهایی درباره ادامه تلاشها برای توسعه توافقنامههای ابراهیم سخن گفته، اما جدول زمانی پیشرفت واقعی این مسیر را تا سال ۲۰۲۶ به تعویق انداخته است.
از دوحه تا ابوظبی؛ مأموریت غیرممکن ترامپ در خاورمیانه
جنگ غزه همچنان بهعنوان گلوگاهی حیاتی، مسیر دستیابی به سایر اهداف منطقهای را سد کرده است. دونالد ترامپ فرصتهایی مهم برای تغییر مسیر را از دست داده است؛ از جمله، امکان اعمال فشار بر بنیامین نتانیاهو برای اجرای فاز دوم توافق آتشبس و آزادی گروگانها که در ژانویه امضا شد.
اجرای فاز دوم توافق میتوانست فرصتی حیاتی برای ایجاد آرامشی طولانیمدت فراهم کند؛ فرصتی برای باز کردن فضای دیپلماتیک، بازگرداندن تمامی گروگانهای زنده و از سرگیری ورود کمکهای بشردوستانه به غزه؛ کمکهایی که پس از فروپاشی آتشبس در اوایل ماه مارس متوقف شدهاند. اگرچه اجرای فاز دوم در کوتاهمدت ممکن نیست، ترامپ هنوز میتواند با ارسال پیامی روشن، مسیر را تغییر دهد؛ پیامی مبنی بر کنار گذاشتن طرح بحثبرانگیز موسوم به «ساحل غزه» که بر خروج کامل فلسطینیها از این منطقه استوار بود. چنین چرخشی میتواند درهای همکاری با کشورهای عربی را برای تدوین طرحی واقعبینانهتر بگشاید.
دو ایستگاه پایانی سفر ترامپ نیز میتوانند در تعیین مسیر تحولات نقشآفرین باشند. بنیامین نتانیاهو اخیراً پیشنهاد توافقی محدود را مطرح کرده است: آزادی ده تا دوازده گروگان زنده در ازای برقراری آتشبسی ششهفتهای. این در حالی است که کابینه اسرائیل، در اقدامی همزمان مجوز آغاز عملیات نظامی گستردهتری در غزه را صادر کرده و هشدار داده که اگر تا پایان سفر ترامپ توافقی حاصل نشود، این عملیات اجرایی خواهد شد.
در نقطه مقابل، حماس این پیشنهاد را رد کرده و بر اجرای کامل فاز دوم توافق پیشین پافشاری میکند؛ مرحلهای که به معنای اعلام رسمی پایان درگیری خواهد بود. در چنین شرایطی، ترامپ باید از قطر که یکی از میانجیهای کلیدی در این روند کمک بخواهد. این اقدام نهتنها میتواند زمان ارزشمندی برای باز نگهداشتن پنجره دیپلماسی بخرد، بلکه ممکن است مانع آغاز عملیاتی شود که بهای آن میتواند جان گروگانها و غیرنظامیان فلسطینی باشد.
در ابوظبی، دونالد ترامپ این فرصت را خواهد داشت تا از امارات متحده عربی که از نظر توان نظامی، قدرتمندترین نیروی عربی محسوب میشود، حمایت برای تشکیل یک نیروی عربی تثبیتکننده را درخواست کند؛ نیرویی که ممکن است بتواند مسئولیت تأمین امنیت غزه را بر عهده بگیرد. در هر سه پایتخت ثروتمند منطقه، ترامپ میتواند طرحی را دنبال کند که بر اساس ابتکار کشورهای عربی و ترکیه، با تأمین مالی مستقیم آنها، بهدنبال خروج داوطلبانه حماس از غزه و اعزام آنها به مناطق دور از درگیری باشد. در خاورمیانه، بزرگترین معاملات همیشه فقط بر سر پول نیستند. ترامپ باید از این سفر بهعنوان فرصتی برای تمرکز بر اهداف راهبردی وسیعتر استفاده کند: بازگرداندن تمامی گروگانها، ازسرگیری کمکهای بشردوستانه به غزه.
نظر شما