رشد پدیده «شوگرددی» و «شوگرمامی» در ایران!
یک رابطه «رمانتیک» و «شیک» البته به ظاهر، رابطهای که در تفاوت سنی والد و فرزند، عشق فروخته میشود و پول خریده میشود. به عبارت ساده: «پول از اون، جوونی از این!» رابطهای که بسیاری از کارشناسان حوزههای اجتماعی معتقدند همان «تن فروشی» است و تنها تفاوتش فقط تغییر «نام» آن به «شوگر ددی» و «شوگر مامی» است.
شوگر ددی (Sugar daddy) و شوگر مامی (Sugar mummy) به ترتیب مرد مسن و زن مسن پولداری هستند که با دختر یا پسر جوانتر از خود وارد رابطه میشوند. البته در قبال تامین مالی و پول! بسیاری از شوگر ددیها و شوگر مامیها آنقدرها هم پیر نیستند؛ افرادی میانسالاند که دختران و پسرانی را در آغاز جوانی میپسندند.
معمولا چنین افرادی سالهای جوانیشان را در راه کسب ثروت گذاشتهاند، حالا از گذشته خود رضایت ندارند و در زندگیشان بخصوص در روابط عاطفی احساس کمبود میکنند. آنها پولی را که بهدست آوردهاند، به پای زن یا مرد بسیار جوانتر از خودشان - که به آنها شوگربیبی میگویند- میریزند، به این شرط که حاضر شود با آنها رابطه عاطفی برقرار کند؛ البته حد و حدود این رابطه به توافق طرفین بستگی دارد.
گرچه تاریخچه شروع این پدیده چندان مشخص نیست ولی، بنا بر آنچه در برخی از اسناد ذکر شده، پدید آمدن اصطلاح شوگر ددی به سال ۱۹۰۸ میلادی باز میگردد. زمانی که آدولف اسپرکلز، وارث کارخانه قند اسپرکلس (Spreckels) با دختری که ۲۴ سال از او جوانتر بود، ازدواج کرد.
این دختر ساده و معصوم پس از ازدواج با آدولف او را شوگر ددی(Sugar Daddy) خطاب میکرد؛ از این رو آدولف اسپرکلز را اولین شوگر ددی تاریخ میشناسند. این واژه اما طی سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۰ به شکل عجیبی رواج پیدا کرد. در آن زمان به مردانی که برای نزدیک شدن یا برقراری رابطه با زنان جوان به آنها هدیه میدادند، شوگر ددی گفته میشد. واژهای که بعدها در مورد زنان نیز به کار گرفته شد و به عنوان شوگرمامی شهرت پیدا کرد.
واقعیتی در پس پرده
چه خوشمان بیاید یا نیاید، پدیده شوگرددی و مامی این روزها یکی از پدیدههای رایج اما در پس سایه در شهرهای بزرگ و بهخصوص پایتخت شده است که آرام و خزنده در حال رشد و ریشه دواندن است. هم در واقعیت و هم در فضای مجازی. با وجودیکه آمار دقیق رسمی در این زمینه وجود ندارد - یا شاید به دلیل محرمانه بودن، منتشر نمیشود – اما میتوان سایهها و آثار آن را در خیابانها، رستورانها، آپارتمانها و جاهای مختلف به وضوح دید.
درست مانند چند وقت قبل که پلیس یک میهمانی برای انتخاب شوگر ددی را در یکی از کافههای تهران برهم زد. با این حال کسانیکه در این چرخه مشغول به کار هستند و فعال، بدون ترس و خجالت به کار خود ادامه میدهند و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده میشود. اندوهبارتر آنکه آرزوی بخش قابل تاملی از جوانان کشور، دیگر نه تلاش برای پیشرفت، که یافتن «شوگر ددی و مامی» شده است.
یک جمله عادی اما خطرناک؛«دوست داری با من دوست باشی؟»
بردیا دانشجوی 22 سالهای است که برای تحصیل به تهران آمده، اما خانواده ثروتمندی ندارد که خرج دانشگاه و جوانی او را بدهد. خودش میگوید خیلی دنبال کار رفته اما حقوقش حتی کفاف خرج دانشگاه او را نداده چه برسد به زندگی! او را که از طریق چند واسطه پیدا کردهایم، به سختی راضی میشود تا از تجربهاش با شوگر مامیاش برایمان بگوید. وقتی برای اولین بار تلفنی با وی صحبت میکنم میگوید: اگر قبول کردم تا باهاتون صحبت کنم فقط به این دلیله که میخوام بقیه بدونن که اگر وارد چنین رابطههایی بشوند، ممکن است بعدا با سرخوردگی و حتی شاید تبعاتی بدتر، از آن خارج شوند و جوانیشان فدای پول شود، شاید حتی نتوانند از این رابطه خارج شوند.
به گفته خودش شروع رابطهاش با نازنین، زن مطلقهای که 52 سال دارد از یک پیام در فضای مجازی بود. همانجایی که نازنین برایش نوشت: «دوست داری با من دوست بشی؟» و این سرآغازی شد برای یک رابطه با 30 سال اختلاف سنی. حالا بردیا هر چند روز یکبار، به «دستور» نازنین، به خانهاش میرود تا شب را با وی صبح کند! و البته گاهی چند روزی را هم در آنجا میماند یا حتی با هزینه نازنین به سفرهای داخلی و خارجی میروند.
طبق قراری که با بردیا داریم در دومین تماس تلفنی، نازنین هم حضور دارد و حاضر شده تا چند کلمهای صحبت کند. البته با حفظ کامل حریم خصوصی. همین که گوشی را میگیرد اول خطاب به بردیا که گویا کنارش ایستاده میگوید: «تو به همه خواستههایت که رسیدی... مگه بده؟» بردیا که معلوم است نمیخواهد نازنین را از دست بدهد و ناراحتش کند برخلاف اظهارات قبلیاش میگوید:«اصلا کی گفته شوگر مامی بده!
من که زندگیم از این رو به اون رو شده و خیلی هم راضیم.» نازنین که حالا انگار شارژ شده دوباره از آن سوی گوشی تلفن خطاب به من میگوید: «20 سال با مردی 10 سال از خودم بزرگتر زندگی کردم. دست بزن داشت، فحاش، خرج نده. خیلی اذیت شدم تا اینکه توانستم طلاق خود را با بیشتر از حق و حقوقم بگیرم. بعد از 8 سال جدایی با بردیا آشنا شدم.»
انگار دارد بردیا را برانداز میکند چون چند لحظهای به سکوت میگذرد، اما بالاخره دوباره به حرف میآید:«پسر خوبیه. من هم اون رو از نظر مالی تامین میکنم، هزینه تحصیل، ماشین خوب، خونه خوب، سفرهای لاکچری، چیزی براش کم نمیذارم.... پول براش خرج میکنم. اما از شوخی گذشته منم در کنار بردیا آرامش و شوق جوانی را دوباره دارم تجربه میکنم.» دوباره شوخیاش گل میکند و میگوید: «البته حواسم هست که سرم کلاه نذاره، خودم رو که نباید گول بزنم، اینکه عشق نیست، معاملهست.»
رد پای شوگرها در خیابانهای شهر
شوگرها را فقط در فضای مجازی نباید جستوجو کرد. کف خیابانها پر است از زنان و مردانی که در مسیرهایی که طی میکنند به دنبال یافتن «شوگربیبی»های مورد پسندشان هستند. رویهای نانوشته اما واقعی. جستوجوی میدانی و شفاهی خبرنگار «هفت صبح» نشان میدهد حالا، پدیده شوگرها چنان شایع شده که حتی پاتوقهایی در سطح شهر نیز دارند. از میدان «....» در سعادتآباد تا فلکه «...» در تهرانپارس و یا برخی پارکها.
مکانهایی که در ساعتهای پایانی شب پاتوق دور دور کردن ماشینهای مدل بالا و شاسیبلندی هستند که رانندگان آنها را زنان و مردان میانسال و سالخوردهای تشکیل میدهد که پسران و دختران حاضر در این خیابانها و میدانها (که با همین نیت به آنجا آمدهاند) رصد میکنند تا یکی را برای یک شب و شاید یک رابطه طولانی انتخاب کنند.
شرایط مالی هم کاملا توافقی است. از قیمتهای دو سه میلیون تومانی برای یک شب گرفته تا آشنایی با هدف ارتباطهای طولانی که در آن شوگرهای زن یا مرد، دختران و پسران جوان را ساپورت مالی میکنند. حتی در این جستجو به مغازههایی برخورد کردیم که صاحبان آنها را بانوان میانسال و سالخوردهای تشکیل میدهند که با استخدام پسران جوان و میانسال، هم نقش شوگر را برای آنها ایفا میکنند و هم نقش کارفرما را!
یکه تازی پولدارها در نقش شوگرها
اما شاید بتوان این پدیده را بیش از هر چیز از منظر جامعه شناسی بررسی کرد. علیرضا شریفی یزدی، جامعه شناس، معتقد است که بسیاری از چنین پدیدههایی ریشه در ناهماهنگی و کم کاری بین نهادهای مختلف در 5 بخش اصلی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی، آموزشی و اجتماعی دارد.
نهادهایی که باید سعی کنند تا کارکردهای یک جامعه را تدوین و تنظیم کنند اما....! وی در این خصوص به خبرنگار «هفتصبح» میگوید: اصولا نهادهای موجود در این 5 حیطه در کشور، کارکردهای مناسبی ندارند. مثلا در حوزه اقتصاد زن و مرد در چند شیفت باید کار کنند تا حداقلهای زندگی را تامین کنند. وقتی نهاد سیاسی و اقتصادی کشور توانمندی انجام وظایف اصلی خود را ندارد، این امر باعث میشود تا اختلاف طبقاتی در جامعه به شدت افزایش پیدا کند و احساس عدم امنیت در لایه پایین جامعه به شکلی واضح خود را نشان دهد. موضوعی که در واقع شروع ناهنجاریها دریک جامعه است.
وی با ذکر اینکه در شرایط بد اقتصادی و اختلاف طبقاتی شدید کنونی، جوانان کمی امکان ازدواج دارند میگوید: برای همین جوانان مجبورند زندگیشان را با تجرد سپری کنند. یک تجرد اجباری. از سویی وقتی تجرد اجباری پیش میآید و والدین هم به خوبی نمیتوانند نیازهای جوانانشان را برآورده کنند، میدان برای طبقه پولدار جامعه باز میشود تا با ابزار قدرتمندی به نام «پول»، همه این کمبودها را برای آن دختر و پسر جوان پوشش دهند. دختران و پسران جوان برای اینکه ره صدساله را یک شبه بروند و به آرزوهای خود مثل داشتن مسکن و ماشین خوب، رفتن به سفرهای لاکچری و زیورآلات گران قیمت برسند، با افراد مسن پولدار که عمدتا متاهل نیز هستند، وارد رابطه میشوند که نتیجه آن همان چیزی است که ما امروز در جامعه شاهد آن هستیم و به سرعت در حال رشد است. پدیدهای به نام «شوگر ددی یا مامی».
پیدا کردن شوگرددی و مامی جزو آرزوهای جوانان است
به اعتقاد این جامعهشناس گسترش پدیده شوگرها نشان میدهد که یک جامعه هم از نظر اجتماعی و هم ارزشها و هنجارهای فرهنگی تبدار و مشکلدار است. وی در این خصوص میگوید: با تاسف باید بگویم که پیدا کردن شوگر ددی و مامی جزو آرزوهای جوانان کشور شده است. دوردور کردنهای جوانها نیز اغلب به دلیل پیدا کردن شوگر مناسب است. وی همچنین بر این نکته تاکید دارد که پدیده شوگر ددی و مامی یک نشانه است نه خود بیماری: اصولا گسترش شوگرها یک نشانه از جامعهای است که بیماریهای مختلفی بر آن عارض است که مهمترین آنها همان چالشهای اقتصادی و اجتماعی است.
پدیدههایی که همراه خود پیامدهای منفی فرهنگی و سیاسی زیادی را هم به دنبال خواهد داشت: از بُعد دیگر هم بیشتر افرادی به سمت شوگرها متمایل هستند که دچار اختلالات شخصیتی هستند. اختلالاتی مانند شخصیتهای ضداجتماعی یا افرادی که دوقطبی هستند. اما ته این روابط به کجا میرسد؟
سوالی که شریفی در پاسخ به آن میگوید: بسیاری از این جوانان، بعد از اینکه نیازهای اولیهشان مثل خوراک، پوشاک، مسکن، سفر و لذتهای کوتاه مدت برآورده شد به دلیل نیازها و کمبودهای عاطفی ناشی از فاصله سنی و فکری، بعد از مدتی جوانان، دچار سرخوردگی، افسردگی و ناامیدی میشوند و احساس بردگی جنسی به آنها دست میدهد. ضمن آنکه بسیاری از آنها برای اینکه نیازهای عاطفی و درونی خود را برآورده کنند به فکر خیانت میافتند. در هر صورت نتیجه این پدیده چیزی نیست جز افزایش بیماریهای روحی و روانی.
شوگرها در برابر نهاد خانواده
این جامعهشناس همچنین مدعی است که پرونده شوگرها از نظر اجتماعی نیز دقیقا پدیدهای ضد نهاد خانواده است چرا که باعث میشود تا جوانان دیگر سراغ ازدواج نروند زیرا انتظاراتی که از رابطه پیدا میکنند به قدری بالا میرود که یک جوان به عنوان همسر، توان برآورده کردن آنها را ندارد. این عامل بر روی جمعیت تاثیر میگذارد و وقتی این پدیده در جامعه زیاد شد - که باید گفت در جامعه ما به شدت افزایش پیدا کرده است! – از این موضوع قبح زدایی میشود و به دنبال آن آمار خیانت در جامعه بالا رفته و کیان خانواده ایرانی را به خطر میاندازد ضمن آنکه ادامه این روند حتی میتواند پیامدهای سیاسی زیادی را به همراه داشته باشد.
آنچه دولتها باید انجام دهند
اما چطور میشود از این چرخه تلخ بیرون آمد؟ این دقیقاً بخش مهم ماجراست. جدای راهحلهای فردی که جوان باید یاد بگیرد روی پای خودش بایستد حتی کمکم؛ آگاه شود تا فریب ظاهر را نخورد، رابطه سالم را یاد بگیرد و بیاموزد که خودش را ارزشمند بداند؛ قطعا بدون تغییر در سیاستها و شرایط جامعه، این چرخه باز هم تکرار میشود، تغییر سیاستهایی در مورد اصلاح اقتصاد و عدالت اجتماعی، ایجاد شغل واقعی برای جوانها، کاهش فاصله طبقاتی، کنترل تورم و اجارهها، مقابله با فساد و رانت، آموزش واقعی درباره روابط انسانی و بازتعریف اخلاق در جامعه که اگر چنین نشود، نه تنها پدیدههایی مانند ازدواجهای سفید و شوگرها روز به روز در جامعه بیشتر و بیشتر میشود که باید منتظر ظهور پدیدههایی باشیم که شاید در آیندهای نزدیک چیزی از فرهنگ اصیل و خانواده ایرانی باقی نگذارد!
نظر شما