موهای فرفری باب راس واقعی نبود؟
همه ما باب راس را با صدای آرامبخش، بومهای نقاشی جادویی و البته آن موهای انبوه و فرفری میشناسیم، اما حقیقتی در پس این ظاهر وجود داشته که شاید برای بسیاری از طرفداران او غافلگیرکننده باشد.

همه ما باب راس را با صدای آرامبخش، بومهای نقاشی جادویی و البته آن موهای انبوه و فرفری میشناسیم که به نماد هنر در تلویزیون تبدیل شده بود. باب راس، مجری محبوب برنامه لذت نقاشی، چهرهای است که با دیدنش بلافاصله به یاد «درختان کوچک خوشحال» و ابرهای پنبهای میافتیم. اما حقیقتی در پس این ظاهر وجود داشته که شاید برای بسیاری از طرفداران او غافلگیرکننده باشد.

آن موهای فرفری که به امضای شخصی باب راس تبدیل شده بود، هرگز طبیعی نبودند. در واقع، مردی که به ما میآموخت چگونه اشتباهات را به «اتفاقات خوشایند» تبدیل کنیم، خود در دامی گرفتار شده بود که محصول یک تصمیم اقتصادی ساده در دوران جوانیاش بود.
داستان از سالهای حضور باب راس در نیروی هوایی ارتش آمریکا آغاز میشود. تصاویر سیاهوسفید بهجامانده از آن دوران، جوانی را با چهرهای تراشیده و موهای کوتاه و کاملاً صاف نشان میدهد. حتی در عکسهایی که در وبسایت رسمی باب راس منتشر شده، میتوان او را با مدل موی بلندی دید که هیچ شباهتی به آن حجم انبوه موهای فرفری دوران اوج شهرتش ندارد.

باب راس ۲۰ سال در ارتش خدمت کرد و به دلیل قد بلند و داشتن کف پای صاف، نتوانست خلبان شود و بهعنوان تکنسین سوابق پزشکی مشغول به کار شد. در همان دوران سخت نظامی بود که او اولین درس نقاشی خود را گذراند و مسیری را آغاز کرد که زندگیاش را برای همیشه تغییر داد.
ایده موهای فرفری زمانی شکل گرفت که باب راس به دنبال راهی برای صرفهجویی در هزینهها بود. آنت کوالسکی، شریک تجاری نزدیک او، سالها بعد فاش کرد که باب با خود فکر کرده بود اگر موهایش را بلند کند و آنها را فر دائم کند، دیگر نیازی به صرف هزینه و وقت برای کوتاه کردن مداوم موهایش نخواهد داشت. این یک تصمیم کاملاً اقتصادی بود که قرار بود زندگی او را سادهتر کند، اما دست سرنوشت بازی دیگری برای او رقم زد. با شروع برنامه لذت نقاشی در سال ۱۹۸۳، آن موهای فرفری به قدری موردتوجه قرار گرفتند که به سرعت به بخشی جداییناپذیر از برند شخصی او تبدیل شدند.

زمانی که محصولات هنری باب راس شامل رنگها و قلمموها وارد بازار شد، تصویر او با همان موهای پرپشت بهعنوان لوگوی شرکت انتخاب گردید. این موضوع باعث شد که باب عملاً در ظاهر خود زندانی شود. او دیگر اجازه نداشت مدل موی خود را تغییر دهد؛ چراکه تمام هویت بصری تجارت او بر پایه آن تصویر بنا شده بود. کوالسکی به یاد میآورد که باب از این وضعیت بسیار خشمگین بود و در سالهای بعد از آن موهای فرفری به شدت خسته شده بود، اما برای حفظ امپراتوری آموزشی خود مجبور بود که با آن کنار بیاید. این پارادوکس عجیبی بود؛ مردی که نماد آزادی در خلاقیت بود، خود در قفس یک تصویر کلیشهای اسیر شده بود.

فراتر از ظاهر، باب راس یک کمالگرای تمامعیار بود. اگرچه در برنامه بسیار خونسرد و بداهه به نظر میرسید، اما در واقعیت هر کلمه و حرکتی را از قبل با دقت تمرین میکرد. او شبها در رختخواب بیدار میماند و جملاتی را که قرار بود در طول ۳۰ دقیقه برنامه بگوید، مرور میکرد تا همه چیز بینقص باشد. این تعهد به کار حتی در سختترین روزهای زندگیاش نیز ادامه داشت. زمانی که در اواخر دوران حرفهای خود با بیماری لنفوم دست و پنجه نرم میکرد، باز هم اجازه نداد که مخاطبانش متوجه درد و رنج او شوند. او برای حفظ ظاهر همیشگی و پنهان نگه داشتن ریزش موهای ناشی از بیماری، از کلاهگیس استفاده میکرد تا تصویر «باب راس مهربان با موهای فرفری» در ذهن مردم خدشهدار نشود.

پسرش، استیو راس، سالها بعد با تلخی از روزهای پایانی پدرش یاد کرد. او گفت که پدرش در اواخر عمر بسیار نحیف شده بود و به دلیل از دست دادن موهایش و ضعف شدید، حتی توان نوشیدن آب را نداشت. باب راس در جولای ۱۹۹۵ در سن ۵۲ سالگی درگذشت؛ اما میراث او که شامل ۳۱ فصل از برنامه لذت نقاشی است، همچنان زنده است.
نظر شما